بِلاگــ نِـوِشتـِـ یِکــ رِضــا

آنچه در تأهل هست در تجرد نبود

دوشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۱۴ ب.ظ محمدرضا فلاح تفتی
بیچارگی...

بیچارگی...

نمی‌دانم چرا
اما به قدری دوستت دارم
که از بیچارگی
گاهی به حال خویش می‌گریم!

ادامه مطلب...
۱۳ دی ۹۵ ، ۲۲:۱۴ ۱ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
محمدرضا فلاح تفتی
يكشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۰۳ ب.ظ محمدرضا فلاح تفتی
نازها کردی

نازها کردی

تا شدم صید تو آسوده ز هر صیادم
وای بر من گر ازین قید کنی آزادم

نازها کردی و از عجز کشیدم نازت
عجزها کردم و از عجب ندادی دادم

چون مرا می‌کشی از کشتنم انکار مکن
که من از بهر همین کار ز مادر زادم

ادامه مطلب...
۱۲ دی ۹۵ ، ۲۱:۰۳ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
محمدرضا فلاح تفتی
يكشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۵، ۰۵:۱۰ ب.ظ محمدرضا فلاح تفتی
بلندترین شعر...

بلندترین شعر...

'دوستت دارم'

و اگر بدانی تا کجا
خواهی فهمید

که این
بلندترین شعریست
که سروده ام...

ادامه مطلب...
۱۲ دی ۹۵ ، ۱۷:۱۰ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
محمدرضا فلاح تفتی
شنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۵، ۰۸:۳۷ ب.ظ محمدرضا فلاح تفتی
تشنه ی ... تو!

تشنه ی ... تو!

نه اینکه تشنه ی تن ِ تو نیستم، ولی
ای دور، بی حکایتِ تن...عاشقِ توام!

ادامه مطلب...
۱۱ دی ۹۵ ، ۲۰:۳۷ ۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
محمدرضا فلاح تفتی
شنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۵، ۰۵:۵۹ ب.ظ محمدرضا فلاح تفتی
فنجان چشمت...

فنجان چشمت...

ناگهان صبح می‌شود
و تو می آیی
با لبخندِ خورشید
بوسه‌های گرم تو
با چای صبحانه‌ام
دم می‌کشد
و تمام من
حل می‌شود
در فنجان چشمان تو

ادامه مطلب...
۱۱ دی ۹۵ ، ۱۷:۵۹ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمدرضا فلاح تفتی