'دوستت دارم'
و اگر بدانی تا کجا
خواهی فهمید
که این
بلندترین شعریست
که سروده ام...
'دوستت دارم'
و اگر بدانی تا کجا
خواهی فهمید
که این
بلندترین شعریست
که سروده ام...
نه اینکه تشنه ی تن ِ تو نیستم، ولی
ای دور، بی حکایتِ تن...عاشقِ توام!
ناگهان صبح میشود
و تو می آیی
با لبخندِ خورشید
بوسههای گرم تو
با چای صبحانهام
دم میکشد
و تمام من
حل میشود
در فنجان چشمان تو
چشمان تو
معنای تمام جملههای ناتمامی ست
که عاشقان جهان
دستپاچه در لحظه دیدار فراموشی گرفتند
و از گفتار بازماندند ...
کاش میتوانستم
ای کاش خودم را
در چشمهای تو حلق آویز کنم!
کیستی که من
این گونه
به اعتماد
نامِ خود را
با تو میگویم
کلیدِ خانهام را
در دستت میگذارم
نانِ شادیهایم را
با تو قسمت میکنم
به کنارت مینشینم و
بر زانوی تو
اینچنین آرام
به خواب میروم؟ ...